بدنساز تازه کارجالب

فرار از نیستی به سوی یک زندگی تمیز

مطلبی که امروز برای شما آماده کرده ام سرگذشت راس پتر است. با سرگذشت او اتفاقی آشنا شدم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم مطلبی را که می خوانید نوشته ای است از زبان او برای دوستداران ورزش بدنسازی:

تغییر در بدن tamrino.ir

یک دهه بالا و پایین

ماه گذشته من 29 ساله شدم. شاید پیرتر شده باشم، اما نسبت به سال گذشته 45 کیلوگرم وزن کم کرده ام! حس می کنم یک زندگی جدید را آغاز کرده ام. نمی دانم  از کجا شروع کنم؟! زندگی عجیب و غریبی از 20 سالگی تا حالا داشته ام.

من در کالج آستین در شرمن فوتبال آمریکایی بازی می کردم و آن موقع 106 کیلوگرم وزن داشتم. تا آن موقع سنگین ترین وزنم بود! فکر می کردم برای اینکه در زمین بهترین باشم باید وزن بالایی داشته باشم. کوچکترین اطلاعی از دانش تغذیه نداشتم و اغلب وزنی که داشتم حاصل فست فودها و هله و هوله بود.

نیازی به توضیح نیست که وزنی که بدست آورده بودم در زمین مسابقه هیچ کمکی به من نمی کرد. در آخر های فصل مسابقات بود که زانوی من دچار آسیب شد. وقتی برای تعطیلات به هوستون به خانه برگشتم، متوجه شدم برای رفع این آسیب نیازمند یک عمل جراحی هستم. جراحت من چندان حساس نبود، نظر دکتر این بود که: سال ها فوتبال آمریکایی بازی کردن و البته وزن بالای من یکی از علل اصلی این جراحت بود. دکترها به من می گفتند: که می توانم به بازی کردن ادامه بدهم اما اگر برای اضافه وزنم کاری را انجام ندهم این آسیب بدنی می تواند تبدیل به یک مشکل حاد بشود!

در این موقع من یک تصمیم گرفتم.

نه! از آن تصمیم هایی که داخل فیلم ها قهرمان داستان می گیرد، صحبت نمی کنم!! من هنوز خیلی مانده بود تا متوجه اشتباهاتم بشوم!

به جای اینکه به خودم اهمیت بدهم و برای بدنم یک کاری بکنم، من تصمیم گرفتم: تسلیم بشوم و همه چیز را رها بکنم!!

در طول 3 سال بعد من شروع به نوشیدن الکل و مصرف بیش از حد داروی های مسکن کردم. من کمک هزینه تحصیلی کالج خود را از دست دادم و سرانجام کالج را رها کردم، رفتم خانه والدینم و یک زندگی نکبت بار را انتخاب کردم.

تغییر در بدن tamrino.ir

در 5 می 2009 زندگی من تغییر کرد. در لحظه ای که از نظر من یک معجزه و یک لحظه الهی بود، توانستم وارد یک دوره ترک الکل در هوستون بشوم. بعد از اینکه چند هفته را آنجا گذراندم و کمک های خوبی را آنجا گرفتم، توانستم از شر الکل خلاص شوم.

دوباره تقاضای ورود به دانشگاه ایالتی هوستون را دادم و تمام تلاش خود را کردم تا کار ها را رو به راه کنم. هرچند توانسته بودم از شر الکل خلاص بشوم اما تغذیه من و سلامتی بدنی ام افتضاح بود!!

من مقدار زیادی غذا می خوردم و کلی سیگار می کشیدم و حالا به جای الکل به نوشیدنی های انرژی زا پناه برده بودم!

در سپتامبر 2009 وزن من به 126 کیلو گرم رسیده بود!! در شروع ماه جدید یک تصمیم بزرگ دیگر گرفتم و آن این بود که به سلامتی بدنی ام برسم. یادم می آید آخر سپتامبر داخل آینه خودم را به دقت نگاه کردم و فهمیدم بدون الکل و مصرف داروها هم دارم خودم را به آرامی با تغذیه نادرست می کشم!! زمان تغییر خیلی وقت بود فرا رسیده بود.

رفتم و در باشگاه محلی ثبت نام کردم و از فروشگاه مکمل فروشی هر چه مکمل بود خریدم، یک رفیق پایه هم برای باشگاه پیدا کرده بودم و با هم به باشگاه می رفتیم. با تمام وجود تمرین می کردم و در عرض 3 ماه 27 کیلوگرم وزن کم کردم!

هر چه می گذشت و اطلاعاتم نسبت به رشته بدنسازی بیشتر می شد، فهمیدم که به آن همه مکمل نیاز نداشتم!! به جای آن چندین مکمل پایه را بیشتر مصرف نمی کردم و تاکید بیشتری روی تغذیه سالم کردم. تمرین هایی را که با شرایط بدنی من بیشتر سازگار بود را انجام می دادم.

از آن موقع خیلی چیزها تغییر کرد من وارد کسب و کار فروش مواد غذایی شدم و بعنوان یک مشاور امور تغذیه در هوستون مشغول بکار شدم و به خیلی از سازمان ها از جمله مدارس، بیمارستان ها کمک فنی میکنم. من با یک زن فوق العاده ازدواج کردم و یک دختر بسیار زیبا دارم که الان 2 سال سن دارد.

وقتی به 20 سالگی خودم نگاه می کنم و به جایی که الان در آن قرار گرفته ام، باید بگویم هرگز اینقدر سالم و خوشبخت تر نبوده ام.

تقریباً هر کسی در خانواده ام که از من بزرگتر است، دچار یک بیماری مثل فشار خون بالا، کلسترول بالا، دیابت هستند. هر چند می دانم ورزش و تعذیه سالم راه درمان تمام بیماری ها نیست! اما به هرحال به من این احساس را می دهد که من تمام تلاشم را که باید برای سلامتی ام انجام می دادم، انجام دادم!! و خوشحال هستم که یک سبک متفاوت و عالی را برای زندگی خودم انتخاب کردم.

امروز وزنم را به 78 کیلوگرم رسانده ام و توانسته ام چربی بدنم را بین 10-15% حفظ کنم. خوشحالم که برای دخترم یک الگوی خوب برای انتخاب یک سبک زندگی سالم هستم.

تغییر در بدن tamrino.ir

امیدوارم از زندگی راس درس های خوبی بگیریم، چیزهای که من از زندگی که او متوجه شدم:

باید سرمان به سنگ بخورد: گاهی اوقات برای آنکه به لحظه مهم تصمیم در زندگی برسیم باید سرمان به سنگ بخورد، فقط امیدوارم سرتان زودتر به سنگ بخورد!

بدون دانش شروع نکنیم: نه تنها بدنسازی، هیچ کاری را در زندگی بدون داشتن یک دانش حداقلی شروع نکنید. همان طور که راس گفت، در ابتدا بدون داشتن دانش مناسب تعداد زیادی مکمل را مصرف می کرد، بدون اینکه بداند چرا اینکار را می کند و از اهمیت تغذیه نیز غافل نشوید.

حتی اگر تسلیم شدید، باز هم تسلیم نشوید: در زندگی همه ما همیشه لحظاتی وجود دارد که خود را بدون چاره می بینیم. لحظاتی که احساس می کنیم برروی زندگی کنترلی نداریم و این حس که هیچ کنترلی بر زندگی خود نداریم منجر به بروز احساساتی مثل خشم، ناراحتی، افسردگی می شود. همیشه بیاد داشته باشید، شما تنها انسانی نیستید که پا برروی این کره خاکی گذاشته است و همه انسان ها در تمام دوران ها با مشکلاتی همانند شما و اغلب سخت تر از شما رو به رو شده اند و افرادی که همیشه باور داشتند یک راهی پیدا خواهند کرد در انتها پیروز بوده اند.

فردا در مورد موادی که نمی گذارند موادی مغذی جذب بدن شوند، صحبت می کنم…

علی رضا ناصری

Blogger for tamrino.ir Remember: Facts don't care about your feelings & There are no stupid question, just stupid people

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا