اسم بردن از آزادی و انضباط در کنار هم، خیلی عجیب به نظر میرسد.
چرا؟
انضباط دارای ساختار، قوانین و خویشتن داری است. اما آزادی، یعنی آزادي!
هیچ ساختار و قانونی وجود ندارد. شما هر کاری که میخواهید را هر زمانی که خواستید، انجام میدهید.
اما آیا واقعاً این طور است؟
اگر نگاهی به دنیای مدرن امروزی بیندازیم متوجه میشویم که در این دنیا، مقررات، تعهدات و خواستههای نامحدودی وجود دارد.
در این دنیا، آزادی را از دست نمیدهید چرا که هیچ وقت آن را نداشتهاید. باید آزادی را بدست بیاورید و آن را ایجاد کنید.
این آزادی از طریق کار و تلاش بدست میآید. برنامهریزی برای تمام ساعات روز و اینکه در این ساعات چه کاری انجام بدهید به شما آزادی میدهد.
بنابراین عنصر اصلی در این میان، برای رسیدن به آزادی، انضباط است.
حالا انضباط یعنی چی؟
انضباط به معنای درست تصمیم گرفتن، با استفاده از اطلاعات و دادههایی است که در اختیار داریم.
وجود یک نظام ساختارمند برای زندگی و کار کمک میکند تا اولویتها را شناسایی کنیم و سراغ انجام آنها برویم و واقعاً مالک تمام دقایق و ساعات زندگیمان بشویم. (آزادی)
انضباط ما را در مسیر درستی قرار میدهد. اینکه هر لحظه نسبت به زندگی خودمان چه حسی داریم مهم نیست.
مهم این است که حس کنیم در حال پیشرفت هستیم. انضباط باعث ایجاد پیشرفت میشود.
عارضه جانبی پیشرفت این است که حس خوبی به زندگیمان خواهیم داشت!
با وجود انضباط، احساساتی مثل: ترس و حس گناه از بین میروند.
بنابراین توصیه میکنم اگر به دنبال رسیدن به آزادی هستید باید یاد بگیرید چطور در زندگی انضباط داشته باشید.
برای بدست آوردن انضباط باید برای مدیریت زمان و وظایف دست به ایجاد ساختارها و سیستمهایی بزنید.
مژده: قصد دارم ، یک دوره آموزشی دقیقاً به همین منظور ایجاد کنم. حتماً از طریق شبکههای اجتماعی تمرینو منتظر خبر شروع این دوره باشید.
انضباط ارتباطی با اراده ندارد
تا اینجا به انضباط و رابطه آن با آزادی اشاره کردم. در اینجا قصد دارم کمی عملیتر صحبت کنم.
حالا میدانید انضباط چه نقش مهمی دارد اما زندگی کردن با انضباط یک داستان دیگر است.
خیلیها تصور میکنند، انضباط به معنای داشتن قدرتی است که به ما کمک میکند در برابر وسوسهها مقاومت کنیم. از این قدرت به نام اراده هم نام برده میشود.
نه!
قبلاً هم در تمرینو اشاره کرده بودم که اراده نمیتواند در تمام طول مسیر، شما را جلو ببرد.
اراده شاید برای ۱-۲ روز جواب بدهد اما دوره عمرش خیلی کوتاه است.
برای اینکه انضباط داشته باشید باید ۲ حوزه زندگی شما تغییر کند:
۱: محیط
۲: خودتان
تغییر دادن محیط سادهتر است. کاری که باید بکنید این است که عوامل حواس پرتی و وسوسه شدن را از دید خود خارج کنید. این عامل میتواند مواد غذایی مضر، گوشی تلفن و… باشد. به طور خلاصه هر چیزی که باعث میشود از انجام دادن کار اصلی دور بشوید را باید دور بریزید.
این تغییر محیط شامل آدمهای اطرافتان هم میشود. اگر حس میکنید آنها منفی هستند اگر امکان دارد از زندگیتان حذفشان کنید.
اگر این آدمها، بخشی از خانوادهتان هستند ابتدا مستقیم با آنها صحبت کنید و خواهان حمایت و پشتیبانیشان بشوید. اگر جواب نداد، دسترسی آنها را به بخشهای مهم زندگیتان مثل: کار و سلامتی محدود کنید.
اما تغییر خودتان کار مشکلی است چون مثل محیط همه چیز در معرض دیدتان قرار ندارد.
ذهنتان مرتب در حال گفت گو با شماست. ذهن میگوید شما که هستید، نظر دیگران در مورد شما چیست. ذهن مرتب در حال داستانگویی برای شماست.
همه چیز ذهنی است اما اثرش واقعی است.
این صدا هر روز و هر شب همراه شماست. هیچ وقت به آن فکر هم نمیکنید ما غرق در قضاوتهای این ذهن هستیم. بنابراین تصویری که این ذهن برای ما ترسیم کرده است را باور میکنیم!
اما میشود این تصویر را تغییر داد. کار آسانی نیست اما شدنی است.
باید خودتان را طوری ببینید که در حال انجام یک سری کارها هستید!
یعنی چی؟!
مثلاً خودتان را به عنوان فردی غیرسیگاری، یک ورزشکار، فردی که غذاهای سالم میخورد (یا هر تصویری که مدنظرتان است) ببینید.
انضباط نیازمند ایجاد یک سری خواستههای درست است. این خواستهها باید هیجان انگیز باشند.
اجازه بدهید بیشتر توضیح بدهم: (خوب دقت کنید)
اغلب انسانها، استانداردهای حداقلی در زندگی دارند. اما اگر همین استانداردهای حداقلی هم رعایت نشوند، صدای اخطار در ذهنمان بلند میشود.
به عنوان مثال: اگر درآمدتان از یک مقداری کمتر شود، اگر وزنتان از یک مقداری بالا یا پایینتر برود و…
در این صورت، حواستان جمعتر میشود و دست به عمل خواهید زد!
باید برای بخشهای مهم زندگی، این استانداردها و خطوط را مشخص کنید. رویاها و خواستههای شما باید تبدیل به این استانداردها بشوند.
مهم:
انضباط به این معنا نیست که همیشه کامل باشید. در مدیتیشن وقتی حواسمان پرت میشود به آرامی سعی میکنیم به شرایط قبلی برگردیم. این کار را بدون اینکه خود را مورد قضاوت قرار دهیم انجام میدهیم.
از همین اصل برای برقراری انضباط در فعالیتهایی که نیازمند انضباط است، استفاده میکنیم. وقتی راه را گم کردید دوباره با اصلاح رفتارها، به مسیر قبلی برمیگردیم.
خودتان را سرزنش نکنید، خودتان را ببخشید. البته به شرطی که به ادامه دادن راه درست، پایبند باشید.
انرژی خود را برای برگشت به مسیر انضباط صرف کنید.
همینکه متوجه شدید از مسیر درست فاصله گرفتهاید، خود یک دستاورد است. هر بار که این کار را انجام میدهید یعنی در هنر کنترل زندگی و بدست آوردن انضباط، ماهرتر شدهاید.
مهم این نیست که همیشه انضباط داشته باشیم، مهم این است که بتوانیم وقتی از مسیر منحرف شدیم دوباره به مسیر اصلی بازگردیم.
بنابراین خود را در چهار دیواری قضاوت و احساس گناه، زندانی نکنید.
هر روز و هر ساعت، فرصتی است که دوباره از نو شروع کنید و کنترل ساعتها و دقیقههای زندگیتان را بدست بگیرید.