ادگارد جان آگوستین هر دو پای خود را در سن ۴ سالگی در یک تصادف رانندگی از دست داد. او حالا یک قهرمان بدنسازی است.
در یک شب غمانگیز وقتی ادگادر ۴ ساله بود، مادر او حین رانندگی در بزرگراه، کنترل اتوموبیل را از دست داد. او اشاره میکند: با صدای جیغ مادرم به هوش آمدم. همه جا پر از خون بود و از زیر زانو، پاهای من رفته بودند. برادر بزرگترم که در صندلی عقب کنار من نشسته بود هم یکی از پاهای خود را از دست داده بود.
در حالی که این ۲ پسر به بیمارستان منتقل میشدند، خون زیادی را هم از دست داده بودند. او ادامه میدهد: شانس آوردیم که زنده ماندیم. در همین حال، مادرم فقط چند انگشتش شکسته بود و این حادثه بیشترین تاثیر را روی ما گذاشته بود. تا امروز احساس میکند که او به خاطر معلولیت هر ۲ پسرش مقصر بوده است. این موضوع اثر عمیقی روی روح او گذاشته است.
شما را به تماشای این ویدئو دعوت میکنم:
شروعی دوباره
مدت کوتاهی پس از مرخص شدنش از بیمارستان، او به یک آسایشگاه معلولان جنگی در پاریس فرستاده شد. او ۱ سال بعد را صرف یادگیری چگونه راه رفتن و تطبیق خود با زندگی جدیدش کرد.
او اشاره میکند: یک فرایند طولانی بود که صبر زیادی طلب میکرد. در ابتدا، ۲ میله داشتم تا بتوانم بایستم و راه بروم.
کمکم یاد گرفتم تا با عصا راه بروم و سپس یاد گرفتم با پاهای مصنوعی راه بروم.
برای ادگارد، آن یک سال درست مثل این میماند که همانند یک کودک، دوباره راه رفتن را یاد بگیرد و حتی به عنوان یک بزرگسال، او هنوز خود را با پاهای مصنوعی وفق میداد چرا که راه رفتن با آنها هنوز برای او طبیعی نشده بودند.
او میگوید: سختترین قسمت در مورد پاهای مصنوعی، یادگیری این موضوع است که چطور تعادلش را حفظ کند. نبود مچ پا و چرخش آن به صورت طبیعی، باعث میشود تا به سختی تعادل خود را پیدا کنید.
خیلی به بالای تنه خودم وابسته هستم تا بتوانم کمبود تعادل ناشی از پاها را جبران کنم. به عنوان مثال: اگر در قطار یا اتوبوس دست خود را به چیزی نگیرم به احتمال زیاد زمین میخورم.
زمانی که او از این آسایشگاه مرخص شد به زادگاهش در گویان فرانسه بازگشت. در حین رشد، بزرگترین مشکلی که او با آن دست و پنجه نرم میکرد نحوه برخورد او با خیره شدن همسالانش به پاهای او و صبحتهایی که در موردش میکردند بود.
او اشاره میکند: سایر بچهها به پاهای من نگاه میکردند و آن را مسخره میکردند. پاهای من را پای آدم آهنی مینامیدند. گاهی اوقات، این مسئله من را اذیت میکرد.
خوشبختانه اینکه در سن کم مجبور به تحمل این تصادف شد، عاملی بود تا زندگی ادگارد راحتتر شود. او توضیح میدهد: اگر با این معلولیت در زمان نوجوانی یا بزرگسالی روبهرو میشدم، برخوردم با آن سختتر میشد.
حداقل با این شرایط، راه دیگری برای زندگی را نمیشناختم، بنابراین، این ضربهی بزرگی چه از نظر احساسی و ذهنی برای من نبود. خوشبختانه، هرگز دچار هیچگونه افسردگی و افکار خودکشی نشدم.
تا آنجا که مربوط به ورزش میشود، ادگارد به عنوان یک کودک، هرگز اهل ورزش کردن نبوده است. او لبخندی میزند و میگوید: خوردن را به ورزش کردن ترجیح میدادم. جالب اینجاست که علیرغم معلولیتش و عدم علاقه به ورزش، دویدن نقطه قوت او بود. همیشه در دویدن قویتر بودم. از دیگر بچهها سریعتر بودم. نمیدانم چرا اما من اینطوری بودم.
تولید بدن بیونیک
ادگارد اولین بار بعد از پایان دوره دبیرستان در حالی که برای دریافت دیپلم تلاش میکرد، در پاریس با باشگاه آشنا شد. او توضیح میدهد: به باشگاه برای آن میرفتم تا از استرسی که در آن دوره داشتم خلاص شوم.
آنجا نمیرفتم برای اینکه یک شکم شش تکه و بازوهای کلفتی مثل سایر ورزشکاران داشته باشم. تمرین کردن برای من، بیشتر برای این بود که: حس خوبی داشته باشم. از اینکه باعث میشد تا ذهن و بدنم حس خوبی داشته باشد لذت میبردم.
چند سال بعد از تمریناتش، ادگارد از طریق یک دوست مشترک با یک عکاس ورزشی تماس گرفت. او نمیدانست که این موضوع، او را در یک مسیر تازه قرار خواهد داد.
او میگوید: آن عکاس به دنبال یک بدن ورزشکاری برای عکاسی بود و یکی از همکارانم که او را میشناخت به من پیشنهاد کرد با او تماس بگیرم. با او تماس گرفتم و شرایطم را برای او توضیح دادم که باعث شد این ایده به سر او بزند تا با عکاسی از من تصاویری انگیزشی را با توجه به شرایط معلولیتم آماده کند.
ادگارد در ابتدا بیمیل بود چرا که میخواست معلولیت خود را به صورت خصوصی حفظ کند. اعضای دیگر خانواده و دوستان نزدیک او نیز از این موضوع بیخبر بودند چرا که او همیشه برای پوشاندن پاهایش از شلوار استفاده میکرد. اما بعد از کمی فکر کردن، تصمیم گرفت تا این تصاویر را بگیرد.
او میگوید: این تصاویر را در حالات مختلف گرفتیم در حالی که من شلوارکهای کوتاه پوشیده بودم که رانهایم را پوشانده بود اما پروتزهای پاها را نشان میداد. عکاس، این تصاویر را روی فیسبوک قرار داد و من را در آنها تگ کرد و نظراتی که بعداً برای من ارسال شد باعث شگفتیام شد.
این تصاویر باعث ایجاد نظرات مثبتی شد که من را تشویق میکردند. مردم به من میگفتند که: باید معلولیت خود را بپذیرم و بدون ترس و خجالت، آنها را نشان بدهم. این موضوع واقعاً باورنکردنی بود.
این محبتی که از نظرات در فیسبوک دریافت کرد، فوراً باعث تحریک احساسات درونی ادگارد شدند. از آن لحظه به بعد، تصمیم گرفت تا دیگر پاهای خود را نپوشاند. به جایش از آنها به عنوان منبعی برای انگیزش و الهام بخشیدن برای کمک به دیگرانی که از این مشکل رنج میبرند، استفاده کرد.
او توضیح میدهد: از نام بدن بیونیک به عنوان یک اسم گیرا استفاده کردم تا یک برند انگیزشی را حول آن ایجاد کنم. در تمام شبکههای اجتماعی برای آن حساب باز کردم و از زندگی و تمرینات خودم در حالی که پروتزها مشخص بود، تصویر میگذاشتم.
خیزش یک قهرمان
امروزه بدن بیونیکی به چیزی بزرگتر از تصویری که ادگارد در ذهنش داشت، تبدیل شده است. صفحه فیسبوک او بیش از ۲۰۰۰۰ لایک دارد و پروفایل اینستاگرامش بیش از ۶۵۰۰۰ دنبالکننده دارد. او هر روز باعث ایجاد انگیزه در هزاران نفر میشود.
او به طور مکرر، ایمیلها و پیامهایی از مردم دریافت میکند که به او میگویند: با دیدن موفقیت او علیرغم معلولیتش، چشمانداز روشنی را پیش روی خود میبینند و این به آنها الهام میدهد تا بر موانع زندگی شخصیشان غلبه کنند.
بدن بیونیکی برای ادگارد، درهای بیشتری را نیز باز کرده است. این بدنساز ۳۰ ساله هم اکنون توسط یکی از شرکت های بزرگ مکمل سازی حمایت میشود و سفیر شرکت (Ossur) است که تخصصش ساخت قطعات ارتوپدی پیشرفته برای معلولان است.
او ادامه میدهد: بعد از اینکه دیپلمم را گرفتم به پاریس نقل مکان کردم و در همین زمان بود که پروتز پای من شکست.
آنها مدلهایی قدیمی بودند که از سنین جوانی با خود به همراه داشتم و باعث محدودیتم در باشگاه میشدند. این موضوع به نفع من شد چرا که باعث شد سراغ یک متخصص بروم که یک سری پروتز فوقالعاده را به من داد که اجازه میدادند به صورت ایمنتری با پاهای خودم در باشگاه کار کنم.
او توضیح میدهد: با وجود پروتزها، میتوانستم حرکات متنوع پا را به راحتی اجرا کنم. من عاشق انجام پرس پا، اسکوات و پشت پا بودم چرا که میتوانستم به صورت ایمن حرکات را کنترل کنم.
اسکوات و ددلیفت هالتر را نیز میتوانستم اجرا کنم. اگرچه، در اجرای آنها از وزنههای سبکتر استفاده میکردم چرا که اگر وزنههای سنگینتر استفاده میکردم تعادل برای من تبدیل به یک مشکل میشد.
در سپتامبر ۲۰۱۴ با اصرار دوستان و همکاران، ادگارد یک مربی را استخدام کرد تا او را برای اولین رقابتش آماده کند. او تصدیق میکند: باید اقرار کنم هرگز رقابت کردن را در نظر نداشتم. چیزی نبود که تصور کنم آن را در خود دارم یا اینکه پتانسیل انجامش را دارم.
اما از آن موقع، افراد زیادی که آنها را میشناختم من را تشویق به انجام رقابت کردهاند. من هم تصمیم گرفتم تا شانسم را امتحان کنم.
اینگونه، ادگارد در آوریل ۲۰۱۵ در جایزه بزرگ دس پیرنه شرکت کرد. مسابقات بدنسازان ویلچرسوار، هنوز در فرانسه زیاد شایع نبوده و بزرگترین مسابقه کشور نیز فقط یک بخش جداگانه برای آن داشت.
هرچند، این موضوع باعث توقف ادگارد نشد. او به مدیر جایزه بزرگ دس پیرنه یک نامه نوشت و او هم این امکان را فراهم کرد تا ادگارد بتواند در کنار بدنسازان معمولی به رقابت بپردازد حتی با اینکه او مورد قضاوت قرار نمیگرفت.
او اشاره میکند: مورد من کمی عجیب بود. روی کاغذ متعلق به بخش بدنسازان ویلچرسوار بودم اما در واقعیت، آنقدر خوششانس بودم که بتوانم بایستم و تمام فیگورهای اجباری را اجرا کنم. برای من، این موقعیت که بتوانم روی استیج قرار بگیرم و در میان ورزشکاران سالم باشم، زیباترین تجربه ممکن بود. این لحظه بدون قیمت است.
بعد از این شو، سرمربی تیم ملی فرانسه از او خواست که در رقابتهای قهرمانی اروپا در اسپانیا برای ۳ هفته دیگر شرکت کند. ادگارد قبول کرد و در ماه می ۲۰۱۵ او به عنوان بدنساز روی ویلچر (IFBB) تاجگذاری کرد.
هیچ محدودیتی وجود ندارد
او ۲ قهرمانی دیگر در ماه مارس و آوریل امسال داشته است. او در ماه نوامبر به دنبال قهرمانی جهان است. جایی که امید دارد تا به عنوان قهرمان مسلم بدنسازان ویلچرسوار (IFBB) برسد.
او توضیح میدهد: بدنسازی چیزی بیشتر از یک علاقه برای من بوده است این برای من یک سبک زندگی است. این تعریفی است از زندگی من و کاری است که میخواهم برای باقی عمر، آن را انجام بدهم.
میخواهم بدن بیونیکی خود را بزرگتر کنم و تا جایی که میتوانم باعث ایجاد انگیزش در انسانهای بیشتری بشوم.
میخواهم تبدیل به بزرگترین ورزشکاری شوم که ورزش تا حالا به خود دیده است.
داستانهایی مثل ادگارد، الهامبخش هستند و یادآور خوبی است که بدانیم:
اگر در جایی اراده باشد راهی نیز خواهد بود.
شما در مورد داستان ادگارد چه فکر میکنید؟
سلام
خیلی باحال بود
ممنون بابت ترجمه متن
سلام
خواهش می کنم دوست عزیز
امیدوارم مفید واقع شود.